بلهوسی. [ ب ُ هََ وَ ] ( حامص مرکب ) بلهوس بودن. سبک رایی و گذارش وقت به آرزو و هوس بسیار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بلهوس و بُل شود. - بلهوسی داشتن ؛ آرزو و هوس بسیار داشتن. ( ناظم الاطباء ). - بلهوسی کردن ؛ گذرانیدن وقت را به هوس و آرزوی بسیار. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - پرهوسی هوسکاری . ۲ - گذراندن وقت بارزو و هوس بسیار داشتن .