بلهاء

لغت نامه دهخدا

بلهاء. [ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث ابله. زن ابله. ( منتهی الارب ). زن ضعیف عقل. ( از اقرب الموارد ). ج ، بُله. ( اقرب الموارد ). || زن نادان ناتجربه کار از خاندان بزرگ. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ناقه ای که بسبب رزانت و متانت از چیزی نرمد. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ص . ) زن کم خرد، زن ساده دل .

پیشنهاد کاربران

بپرس