بلند برداشتن. [ ب ُ ل َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) افراختن. ( ناظم الاطباء ). برافراشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). بلند کردن. برانگیختن : اِمارة؛ بلند برداشتن باد غبار را. ( منتهی الارب ). || ستودن. ( ناظم الاطباء ). ستایش کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).