بلمون

لغت نامه دهخدا

بلمون. [ ب َ ] ( اِ ) یونانی ساذج است. ( از الفاظالادویة ). فرفخ. ( مخزن الادویة ). عرفج. ( تحفه حکیم مؤمن ). ساذج صحرایی است و آن برگی باشد دوائی مانند برگ گردکان و آنرا به عربی عرفج بری خوانند. ( برهان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس