بلمه ریش

لغت نامه دهخدا

بلمه ریش. [ ب َ م َ / م ِ] ( ص مرکب ) ریشو. ریش دراز. ( آنندراج ). انبوه ریش. درازریش. ( ناظم الاطباء ). آنکه ریشش دراز و انبوه است. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلمه شود :
ترک و تازیک و وشاق و بلمه ریش
حاجب و سرهنگ و جاندار و وزیر.
کمال اسماعیل.
گر نه ابله بود چه خواهد بود
بلمه ریش دراز رستائی.
رکن الدین بکرانی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه ریشش دراز و انبوه است دراز ریش .

پیشنهاد کاربران

بپرس