بلمه

لغت نامه دهخدا

( بلمة ) بلمة. [ ب َ ل َ م َ ] ( ع اِ ) سخت آرزومندی ناقه به فحل و آماسیدگی شرم وی از شدت آرزومندی نر. ( از منتهی الارب ). ورم شرم از شدت گشن خواهی. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || آماسیدگی لب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شکوفه درخت عضاه. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
بلمه. [ ب َ م َ / م ِ / ب ُ م َ / م ِ] ( اِ ) ریش انبوه و دراز. ( برهان ) ( آنندراج ). بامه.( شرفنامه منیری ). ضد کوسه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || پایه و زینه و نردبان. ( ناظم الاطباء ).

بلمه. [ ب َ م َ/ م ِ ] ( ص ) مردم ریش دراز. ( برهان ). درازریش. ( غیاث ). ریشو. لحیانی. ریش تپه. بزرگ ریش. بامه :
تیزی که چون کواکب منفضه ( ؟ ) گاه رجم
با ریش بلمه شب تیره قران کند.
کمال اسماعیل.
آنچه کوسه داند از خانه کسان
بلمه از خانه خودش کی داندآن.
مولوی.
کوسه هان تا نگیری ریش بلمه درنبرد
هندوی ترکی بیاموز آن ملک تمغاج را.
مولوی.
و رجوع به بلمه ریش شود.

بلمه. [ ب َ ل َ م َ / م ِ ] ( اِ ) قسمی ماهی. ( از دزی ). و رجوع به بَلَم شود.

فرهنگ فارسی

ریش بلندوانبوه، ومردی که ریش بلندوانبوه دارد
۱- ( اسم ) ریش بلند وانبوه . ۲- ( صفت ) مردم ریش دراز .
قسمی ماهی

فرهنگ معین

(بَ مِ ) ( اِ. ) ۱ - ریش بلند و انبوه . ۲ - مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد. بامه هم گفته شده .

فرهنگ عمید

۱. ریش بلند و انبوه.
۲. (صفت ) ویژگی مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد.

پیشنهاد کاربران

ریش دراز و انبوه
ریش پرپشت
آنچ کوسه داند از خانهٔ کسان
بلمه از خانه خودش کی داند آن
✏ �مولانا�

بپرس