بلف

/bolof/

لغت نامه دهخدا

بلف. [ بْل ُ ب ِ ل ُ ] ( فرانسوی / انگلیسی ، اِ )سخن لاف و گزاف. توپ. ( از فرهنگ فارسی معین ). سخن گزافه و ادعای واهی. رجوع به بلف زدن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سخن لاف و گزاف توپ تو خالی . بلوف .

گویش مازنی

/balef/ ببلع – بخور - امر به خوردن از سر تحقیر و تحکم

پیشنهاد کاربران

" همیشه زندگی کردن رو از جوک ها بیاموزید. . . . . . "
جوک :
دقت کردین این چینیا تو کارتون هاشون عقده چند تا چیز دارن :۱ - عقده چشم۲ - عقده پرواز۳ - عقده بلف۴ - عقده ریش و سیبیل
خب عقده بلف یعنی همون عقده دروغ گفتن اوکی ؟
تنکس ع لات فریندس : - *
دروغ گفتن
بُلُف Bologna در لهجه پارسی مردم غور . سوختگی کمی که از اثری شعله آتش ایجاد شود و مثل سوختگی ای که ویرا را از کار نیندازد اما اثری از سوختگی و گرمادیدگی بر روی آن دیده شود

بپرس