بلغد

لغت نامه دهخدا

بلغد. [ ب ُ غ ُ ] ( ص ) جمعنموده و بالای هم نهاده و فراهم آمده. ( از برهان ) ( هفت قلزم ) ( از ناظم الاطباء ). بلغده. بلغند. بلغنده. ( آنندراج ). و رجوع به بلغده و بلغنده شود.

فرهنگ عمید

= بلغنده

پیشنهاد کاربران

بپرس