بلعیدن


مترادف بلعیدن: بلع کردن، خوردن، قورت دادن، لقمه فرو بردن

متضاد بلعیدن: استفراغ کردن، قی کردن

برابر پارسی: اوباریدن، فرو بردن، فرودادن

معنی انگلیسی:
bolt, consume, devour, engorge, gobble, gulp, ingest, swallow, wolf, to switow, to devour

لغت نامه دهخدا

بلعیدن. [ ب َ دَ ] ( مص ) مصدر منحوت فارسی از بلع عربی. فروبردن. فرودادن. در حلق فروکردن. اوباردن. اوباریدن. تو دادن.فروبردن بی جویدن. قورت دادن. و رجوع به بلع شود.
- بلعیدن خواستن زنی را ؛ کنایه از نهایت اشتیاق بدو داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

بلع کردن، فروبردن چیزی درگلو
( مصدر ) ( بلعیدبلعد خواهد بلعید ببلع بلعنده بلعیده ) ۱- در حلق فرو کردن . ۲- خوردن . یا بلعیدن خواستن زنی را . از نهایت اشتیاق بدو داشتن .

فرهنگ معین

(بَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - در حلق فرو بردن . ۲ - خوردن .

فرهنگ عمید

فروبردن چیزی به گلو،بلع کردن، اوباریدن.

واژه نامه بختیاریکا

ور ملازنیدِن؛ هِلِفنیدِن؛ لمنیدِن؛ لفنیدن؛ قلژنیدِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بلعیدن: به معنای فرو بردن چیزی از حلق بدون جویدن است.
از این عنوان، به مناسبت در باب حدود و دیات سخن گفته شده است.

احکام بلعیدن
۱. ↑ مسالک الافهام،ج ۱۴، ص ۵۳۶
...

دانشنامه عمومی

بلعیدن (فیلم). بلعیدن ( انگلیسی: Devour ) فیلمی ترسناک به کارگردانی دیوید وینکلر و نویسندگی آدام و ست گروس محصول سال ۲۰۰۵ آمریکا است. [ ۱] از بازیگران این فیلم می توان به جنسن اکلس، شانین سوسامون، دامینیک سوین و ویلیام سدلر اشاره کرد.
جیک گری مرد جوانی است که تصورات عجیبی از قتل و خودزنی دارد. او و دوستانش، کنراد و داکوتا، در یک بازی نقش آفرینی به نام «مسیر» شرکت می کنند که در نهایت از کنترل خارج شده و تبدیل به یک همه گیری مرگبار می شود.
جنسن اکلس در نقش جیک گری
شانین سوسامون در نقش ماریسول
• دامینیک سوین در نقش داکوتا
• ویلیام سدلر در نقش ایوان ریسز
• تیچ گرانت در نقش کنراد دین
مارتین کامینز در نقش ایدن کاتر
راب استوارت در نقش راس نورث
• آر. نلسن براون در نقش والت
عکس بلعیدن (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

فرو بردن

مترادف ها

guzzle (فعل)
سر کشیدن، بلعیدن، حریصانه خوردن

gorge (فعل)
بلعیدن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن، زیاد تپاندن، پر خوری کردن

pouch (فعل)
بلعیدن، در جیب گذاردن

swizzle (فعل)
اشامیدن، بلعیدن

devour (فعل)
خوردن، بلعیدن، حریصانه خوردن

swallow (فعل)
بلعیدن، فرو بردن

engorge (فعل)
بلعیدن، حریصانه خوردن

ingurgitate (فعل)
فرا گرفتن، بلعیدن، حریصانه قورت دادن، زیاد پر کردن

فارسی به عربی

تهم , جرعة , کیس , نورس

پیشنهاد کاربران

فرودادن. [ ف ُ دَ ] ( مص مرکب ) بلعیدن. بلع. فروبردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
فرو بردن
فاریدن
اوباریدن
Scoff
تند تند خوردن و قورت دادن، البته معنی "به سخره گرفتن" هم میده
در پارسی میانه �اُپارتَن� است که امروزه به دیس اوباردن است.
مصدر جعلی از بلع عربی است، ولی شاید خود بلع از ستاک اوستایی ( بئوروَیَه ) به چم جویدن باشد، ریخت دیگری از این واژه را در" اوباردن" که ( اَوَ بئورویه ) میباشد میتوان دید.
لنباندن

بپرس