بلعجب بازی

لغت نامه دهخدا

بلعجب بازی. [ ب ُع َ ج َ ] ( حامص مرکب ) شعبده بازی. مشعبدی. بلعجبی. حقه بازی : از بلعجب بازی فلک جافی ای بسا امیدها که وافی نشد. ( جهانگشای جوینی ). او از حال مرد بی خبر و از بلعجب بازی گردون غافل. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

شعبده بازی ٠ مشعبدی ٠ بلعجبی ٠ حقه بازی ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس