بلدم

لغت نامه دهخدا

بلدم. [ ب َ دَ ] ( ع اِ ) بالای سینه ، یا حلقوم و سر معده که مجرای طعام است به حلقوم پیوسته ،یا آنچه جنبان باشد از حلقوم اسب. ( منتهی الارب ) ( ازذیل اقرب الموارد از لسان ). || ( ص ) مرد کندخاطر گران سنگ مضطرب خلقت. || شمشیر کند. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ( اِخ ) شهری است در نواحی روم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بالای سینه یا حلقوم و سر معده که مجرای طعام است به حلقوم پیوسته یا آنچه جنبان باشد از حلقوم اسب ٠ مرد کند خاطر گران سنگ مضطرب خلقت ٠ یا شمشیر کند ٠ یا شهری است در نواحی روم ٠

گویش مازنی

/beldem/ دسته ی بیل

پیشنهاد کاربران

بپرس