بلخم. [ ب َ خ َ ] ( اِ ) فلاخن ، و آن کفه ای باشد که از ابریشم یا از پشم بافند و دو ریسمان بر دو طرف آن بگذرانند و شاطران و شبانان ومزارعان بدان سنگ اندازند. ( از برهان ) ( از هفت قلزم ). چیزی که بدان سنگ اندازند و آن را فلاخان و فلاخن و کلاسنگ نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). بلخمان. پلخم. پلخمان. پَلَخمو، در تداول عامه خراسان : گله بانان او نهند از قدر مهر و مه را چو سنگ در بلخم.