( بلحة ) بلحة. [ ب َ ح َ ] ( ع اِ ) اِست و دبر، و به جیم معجم افصح است. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). و رجوع به بلجه شود. بلحة. [ ب َ ل َ ح َ ] ( ع اِ ) واحد بَلَح ، یعنی یک غوره خرما. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، بَلَحات. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بَلَح شود.