بلبل گشتن. [ ب ُ ب ُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) بلبل شدن. عاشق شدن. ( از آنندراج ) : در فکر که غنچه گشته ای بازگل گرد که بلبل تو گردم.خان خالص ( از آنندراج ).و رجوع به بلبل شدن شود.