سواد جوهر آئینه بلبلش کرده ست
وگرنه طوطی من گفتگو چه میداند.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
|| عاشق کردن. || آشفته کردن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).، بل بل کردن. [ ب ِ ب ِ / ب َل ْ ل ُ ب َ ل ْ / ب َ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، سخت بسرعت و بگستاخی سخن گفتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).