بلانکیسم ( فرانسوی: Blanquisme ) یک ایدئولوژی چپ افراطی قرن نوزدهم است که بر اساس ایده های لوئی آگوست بلانکی ( ۱۸۸۱–۱۸۰۵ ) انقلابیِ فرانسوی شکل گرفته است. لوئی بلانکی زمانی عضوی از کاربوناری ها بود؛ جنبشی انقلابی برای اتحاد ایتالیا.
... [مشاهده متن کامل]
بلانکی طرفدار توزیع مجدد ثروت بود. او نه مارکسیست بود و نه به جنبش های کارگری یا قدرت طبقه کارگر اعتقاد داشت بلکه طرفدار انقلاب بود. این انقلاب قرار بود توسط یک گروه کوچک مخفی و سازمان دهی شده انجام شود و سپس یک حکومت دیکتاتوری موقت ایجاد کند. آن دوره استبداد انتقالی باید اساس یک نظم جدید سوسیالیستی را تشکیل دهد. پس از برقراری چنین «نظمی»، زمام امور به مردم سپرده خواهد شد. بلانکی بیشتر به محقق ساختن «انقلاب» چشم دوخته بود تا آنچه قرار است پس از آن اتفاق افتد. برای یک بلانکیست، وقوع انقلاب و فروپاشی جامعه بورژوایی به خودی خود کافی بود.
وی از چهره های برجسته رهبران کارگری فرانسه در قرن نوزدهم به شمار می آمد. بلانکی سازمان دهندهٔ انواع انجمن های سری و باشگاه های مردمی بود که در بسیاری از توطئه های ضدحکومت شرکت داشت. اعتقاد این چهره انقلابی بر این بود که با روش های توطئه آمیز می توان بورژوازی را سرنگون کرد. بلانکی در انقلاب های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ پاریس شرکت داشت. همچنین شورش ۱۸۳۹ پاریس به رهبری بلانکی و باربِس از آرمان های جمهوری خواهی و شبه سوسیالیستی دفاع می کرد. او در جریان کمون پاریس به ریاست کمون برگزیده شد.
بلانکی در ۱۸۴۰ به جرم شرکت در شورش مسلحانه به اعدام محکوم شد، اما این مجازات بعدها به حبس ابد تخفیف داده شد.
در ۱۵ می۱۸۴۸، بلانکی و حزب پرولتاریایی در رأس انبوه مردم به مجلس تازه انتخاب شده حمله بردند، با این هدف که آن مجلس را براندازند و حکومت موقت تازه ای تشکیل دهند. پس از دفع حمله مردم توسط گارد ملی، بلانکی، باربِس، آلبرت و راسپای توقیف شدند. او از ۱۸۴۰ تا ۱۸۴۸ در سیاهچال های نظام پادشاهی و از آن پس، سال ها در زندان های جمهوری و امپراتوری به سر برد. یک بار به خاطر شرکت در حوادث ۳۱ اکتبر ۱۸۷۰ به مرگ محکوم شد. او یکی از گروه هایی بود که در ۳۱ اکتبر بخشی از قدرت را در اختیار گرفت. در ۱۸۷۹ به عضویت پارلمان از بوردو انتخاب شد، اما دولت انتخاب او را به رسمیت نشناخت. در طول حکومت کمون، بلانکی در قلعه «تورو» زندانی بود. بلانکی با این که خود در زندان بود، به عنوان صدر دولت حاصل از قیام اعدام شد. کوشش های کمون برای نجات او به جایی نرسید. با این که او در زمان تشکیل کمون در زندان بود و نقشی عملی نداشت در ۱۸۷۲ به همراه دیگر اعضای باقی مانده از کمون به تبعید محکوم شد، اما به علت شرایط بد جسمی این تبعید به یک سال زندان تخفیف داده شد. روز ۱۰ ژوئن ۱۸۷۱ از زندان «کلرو» آزاد شد و روزهای آخر عمرش در پاریس گذشت. او پس از یک سخنرانی در میتینگی انقلابی در پاریس سکته کرد و در اول ژانویه ۱۸۸۱ جان سپرد. این سوسیالیست فرانسوی ۳۳ سال از عمر ۷۶ ساله خود را در زندان گذراند. آرای انقلابی او زیر نفوذ بابوفیسم* شکل گرفت و در مارکس نفوذ کرد. بلانکی ماده باور ( ماتریالیست ) و خردگرا ( راسیونالیست ) بود و به پیشرفت بی پایان تاریخ باور داشت و بر آن بود که تاریخ از مرحله فردیت مطلق که روزگار انسان وحشی است، به سوی کمونیسم در حرکت است. او به تضادهای اجتماعی نظام سرمایه داری می تاخت و برای برافکندن آن روش های آنارشیستی و توطئه گرانه پیشنهاد می کرد.
... [مشاهده متن کامل]
بلانکی طرفدار توزیع مجدد ثروت بود. او نه مارکسیست بود و نه به جنبش های کارگری یا قدرت طبقه کارگر اعتقاد داشت بلکه طرفدار انقلاب بود. این انقلاب قرار بود توسط یک گروه کوچک مخفی و سازمان دهی شده انجام شود و سپس یک حکومت دیکتاتوری موقت ایجاد کند. آن دوره استبداد انتقالی باید اساس یک نظم جدید سوسیالیستی را تشکیل دهد. پس از برقراری چنین «نظمی»، زمام امور به مردم سپرده خواهد شد. بلانکی بیشتر به محقق ساختن «انقلاب» چشم دوخته بود تا آنچه قرار است پس از آن اتفاق افتد. برای یک بلانکیست، وقوع انقلاب و فروپاشی جامعه بورژوایی به خودی خود کافی بود.
وی از چهره های برجسته رهبران کارگری فرانسه در قرن نوزدهم به شمار می آمد. بلانکی سازمان دهندهٔ انواع انجمن های سری و باشگاه های مردمی بود که در بسیاری از توطئه های ضدحکومت شرکت داشت. اعتقاد این چهره انقلابی بر این بود که با روش های توطئه آمیز می توان بورژوازی را سرنگون کرد. بلانکی در انقلاب های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ پاریس شرکت داشت. همچنین شورش ۱۸۳۹ پاریس به رهبری بلانکی و باربِس از آرمان های جمهوری خواهی و شبه سوسیالیستی دفاع می کرد. او در جریان کمون پاریس به ریاست کمون برگزیده شد.
بلانکی در ۱۸۴۰ به جرم شرکت در شورش مسلحانه به اعدام محکوم شد، اما این مجازات بعدها به حبس ابد تخفیف داده شد.
در ۱۵ می۱۸۴۸، بلانکی و حزب پرولتاریایی در رأس انبوه مردم به مجلس تازه انتخاب شده حمله بردند، با این هدف که آن مجلس را براندازند و حکومت موقت تازه ای تشکیل دهند. پس از دفع حمله مردم توسط گارد ملی، بلانکی، باربِس، آلبرت و راسپای توقیف شدند. او از ۱۸۴۰ تا ۱۸۴۸ در سیاهچال های نظام پادشاهی و از آن پس، سال ها در زندان های جمهوری و امپراتوری به سر برد. یک بار به خاطر شرکت در حوادث ۳۱ اکتبر ۱۸۷۰ به مرگ محکوم شد. او یکی از گروه هایی بود که در ۳۱ اکتبر بخشی از قدرت را در اختیار گرفت. در ۱۸۷۹ به عضویت پارلمان از بوردو انتخاب شد، اما دولت انتخاب او را به رسمیت نشناخت. در طول حکومت کمون، بلانکی در قلعه «تورو» زندانی بود. بلانکی با این که خود در زندان بود، به عنوان صدر دولت حاصل از قیام اعدام شد. کوشش های کمون برای نجات او به جایی نرسید. با این که او در زمان تشکیل کمون در زندان بود و نقشی عملی نداشت در ۱۸۷۲ به همراه دیگر اعضای باقی مانده از کمون به تبعید محکوم شد، اما به علت شرایط بد جسمی این تبعید به یک سال زندان تخفیف داده شد. روز ۱۰ ژوئن ۱۸۷۱ از زندان «کلرو» آزاد شد و روزهای آخر عمرش در پاریس گذشت. او پس از یک سخنرانی در میتینگی انقلابی در پاریس سکته کرد و در اول ژانویه ۱۸۸۱ جان سپرد. این سوسیالیست فرانسوی ۳۳ سال از عمر ۷۶ ساله خود را در زندان گذراند. آرای انقلابی او زیر نفوذ بابوفیسم* شکل گرفت و در مارکس نفوذ کرد. بلانکی ماده باور ( ماتریالیست ) و خردگرا ( راسیونالیست ) بود و به پیشرفت بی پایان تاریخ باور داشت و بر آن بود که تاریخ از مرحله فردیت مطلق که روزگار انسان وحشی است، به سوی کمونیسم در حرکت است. او به تضادهای اجتماعی نظام سرمایه داری می تاخت و برای برافکندن آن روش های آنارشیستی و توطئه گرانه پیشنهاد می کرد.