بلالی

/balAli/

لغت نامه دهخدا

بلالی. [ ب ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به بلال مؤذن حضرت رسول ( ص ). ( از الانساب سمعانی ).

بلالی. [ ب َ ] ( اِخ ) ابوطاهر محمدبن علی بن بلال ، از اصحاب امام یازدهم و از منکران وکالت ابوجعفر عمری که خودرا بجای ابوجعفر وکیل امام غایب میخوانده است ، و پیروان او را بلالیه میخواندند. ( از حاشیه عباس اقبال بر خاندان نوبختی ص 235 ). و رجوع به کتاب الغیبه طوسی ص 260 و احتجاج ص 245 و ریحانة الادب ج 1 ص 174 شود.

فرهنگ فارسی

ابو طاهر محمد بن علی بن بلال از اصحاب امام یازدهم و از منکران وکالت ابو جعفر عمری که خود را بجای ابو جعفر وکیل امام غایب میخوانده است و پیروان او را بلالیه می خواندند .

پیشنهاد کاربران

بل آلی ( Bel - âli ) به معنی کدخدای جماعت در زبان آشوری. این لقب اغلب به رئیسان و پیشوایان محلی نواحی مننا و سرزمین ماد داده می شد و فرمانروایانی در این حد توان دفاع یا امتیاز استقلال در برابر دولت نیرومند آشور را نداشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

سرزمین مننا به ایالات یا استان های متعدد و کوچک که در زبان آشوری ناژه نامیده می شد، تقسیم می شدند. ظاهراً در رأس این ایالات حکام یا جانشینانی ( شاکنو ) که در منابع آشوری از ایشان سخن گفته شده قرار داشته اند. به ظنّ قوی حدود ایالات مزبور در حد قلمرو قبایل بود. رئیسان و کدخدایان یا صاحبان این دهکده ها به زبان آشوری بل - آلی خوانده می شد
کدخدای جماعت از سیماهای خاص اداری مننا بشمار می رفت و در اتحادیه قبایل ماد نیز از ویژگی های مهم آن شمرده می شد. بدین سبب مقصود پیشوای قبیله یا رئیس جماعت عشیرتی و یا ارضی است یعنی پیشوای مردمی که در محدوده معینی سکونت داشته باشد.
گزارش دبیرخانه اسرحدون در سال ۶۷۴ ( پیش از میلاد ) راجع به دستگیری دو تن بل آلی چنین است: سپاهیان آشور به کشور مادهای دور دست لشکر کشیدند به پای کوه بیکنی ( دماوند ) و ناحیه پاتشو - آرا رسیدند در این میان دو بل آلی دستگیر شدند یکی بنام ایرانی شی تیرپرنه یعنی افتخار اخلاف و دومی بنام اپاردو موسوم بوده کسان و اطرافیان و دام های ایشان نیز به دست آمد.

بلالیبلالیبلالیبلالیبلالی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/بلالی
سینابلالی

بپرس