بلالک

لغت نامه دهخدا

بلالک. [ ب َ ل َ ] ( اِ ) به معنی بلارک است که نوعی از فولاد جوهردار باشد، و شمشیر هندی را نیز گویند. ( برهان ). بلارک. رجوع به بلارک شود :
چه چیز است آن رونده تیر خسرو
چه چیز است آن بلالک تیغ برّان
یکی اندر دهان حق زبانست
یکی اندردهان مرگ دندان.
عنصری.
از آن آهن لعل گون تیغ چار
هم از روهنی و بلالک هزار.
اسدی.
در زمین ز آهن بلالک تیر
گاهی آتش فکند و گه نخجیر.
نظامی.
به دریا گر فتد عکس بلالک
به ماهی گاو گوید کیف حالک.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بلارک .

فرهنگ عمید

= بلارک

پیشنهاد کاربران

بپرس