بلالم

لغت نامه دهخدا

بلالم. [ب َ ل َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش رودسر، شهرستان لاهیجان. سکنه آن 723 تن. آب آن از نهر پل رود و محصول آن برنج است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان حومه بخش رودسر شهرستان لاهیجان. آب از نهر پل رود محصول برنج ٠

پیشنهاد کاربران

وقتی کسی حرفی که سّر یک شخص دیگه رو اشتباه به شخصی میگه، مثل از دهنش بیپره!
یهوو به قسم و آیه میگه به کسی نگو که من چی گفتم!
اینجا از این کلمه استفاده میکنی لال کسی که نمیتونه حرف بزنه و ب هم حرف وصلی هست که اینجوری با اشخاص صمیمی میفهمونی تا رازش فاش نمیشه و یکمی هم حس پر و گنده گفتن هست!
بلالم در شهرستان رودسر است. اما در زمانی که لغتنامه دهخدا منتشر شد رودسر قسمتی از لاهیجان بود.
همچنی بلالیم یعنی عزیز من
بیبی کلمه ترکی شرقی هست به انگلیسی هم رفته
منبع دهخدا
بلالیم در ترکی یعنی دردسر من
از شهرستان لاهیجان نیست بلکه از شهرستان رودسر است.

بپرس