بلاعقب

/belA~aqab/

لغت نامه دهخدا

بلاعقب. [ ب ِ ع َ ق ِ ] ( ع ص مرکب ) ( از: ب + لا( نفی ) + عقب ) بدون عقب. بدون فرزند. بی فرزند. ( فرهنگ فارسی معین ). اجاق کور. بی وارث.
- بلاعقب بودن ؛ عاقر بودن. مقطوع النسل بودن. عقیم بودن. عقیمه بودن.

فرهنگ فارسی

بدون عقب ٠ بدون فرزند ٠ بی فرزند ٠ اجاق کور ٠ بی وارث ٠
بدون فرزند بی فرزند .

پیشنهاد کاربران

بی زاد و رود. [ دُ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بدون نسل . بدون فرزند. بدون عقب .

بپرس