بلاعقب. [ ب ِ ع َ ق ِ ] ( ع ص مرکب ) ( از: ب + لا( نفی ) + عقب ) بدون عقب. بدون فرزند. بی فرزند. ( فرهنگ فارسی معین ). اجاق کور. بی وارث.- بلاعقب بودن ؛ عاقر بودن. مقطوع النسل بودن. عقیم بودن. عقیمه بودن.