بلاده


مترادف بلاده: بدکار، روسپی، فاحشه، فاسق، نابکار، بدکار، هرزه گو، مفتن، مفسد، تبهکار

لغت نامه دهخدا

بلاده. [ ب َ دَ / دِ / ب ِ دَ / دِ ] ( ص ) بدکار و فاسق. ( برهان ) ( آنندراج ). فاسدکار. ( لغت نامه اسدی ) ( صحاح الفرس ) ( شرفنامه منیری ) :
هر آن کریم که فرزند او بلاده بود
شگفت باشد کو از گناه ساده بود.
رودکی.
|| فاحشه. روسپی. ( فرهنگ فارسی معین ). قحبه. جنده. لاده. فاحشه. بدکاره. بلایه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || مفسد. مفتن. ( برهان ). مفسد و نابکار. ( اوبهی ). || گمراه. ( فرهنگ فارسی معین ). بلاد. بلابه. بلایه. و رجوع به بلابه وبلابه کار و بلایه شود.

بلاده. [ ] ( اِ ) به هندی بلادر است. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بلادر شود.

فرهنگ معین

(بَ دِ )(ص . ) = بلایه : ۱ - بدکار. ۲ - فاسق . ۳ - روسپی .

فرهنگ عمید

فاسق، نابکار، بدکار، تبهکار: هر آن کریم که فرزند او بلاده بُوَد / شگفت باشد کاو از گناه ساده بُوَد (رودکی: ۵۲۲ ).

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بلادهبلادهبلاده