ایزابلا «بلا» ماری سوان ( به انگلیسی: Isabella "Bella" Marie Swan ) یک شخصیت تخیلی و اصلی در مجموعه کتاب های گرگ و میش نوشتهٔ استفانی میر است. چهار کتاب این مجموعه شامل گرگ و میش، ماه نو، خسوف و سپیده دم، عمدتاً از دید بلا روایت می شوند.
در کتاب اول، گرگ و میش، بلای هفده ساله، به فورکس در واشینگتن، نزد پدرش نقل مکان کرده و در آنجا پس از دیدار با خانوادهٔ مرموز کالن، عاشق ادوارد کالن می شود. او سپس در می یابد که اعضای این خانواده همگی خون آشام هستند.
در ماه نو ادوارد به خاطر این که می خواست بلا زندگی عادی داشته باشد او را ترک می کند و در این حین بلا متوجه می شود که دوستش جیکوب بلک یک گرگینه است در خسوف، بلا پس از آنکه به کمک خانوادهٔ کالن و گروه گرگینهی جیکوب بلک از دست گروهی از خون آشامان که رهبری آنان را زنی به نام ویکتوریا بر عهده داشت نجات می یابد، بودن با ادوارد را بر دوستی خود با جیکوب ترجیح می دهد و با ادوارد ازدواج می کند.
بلا در کتاب آخر این مجموعه، سپیده دم، پس از به دنیا آوردن فرزند نیمه خون آشامش، رنسمی کالن، با تزریق زهر ادوارد به قلبش به یک خون آشام تبدیل می شود. آن ها همچنین با خاندان ولتری درگیر می شوند اما با کمک دوستانشان این مشکل را حل می کنند.
بلا در کتاب ها با چهره ای رنگ پریده و صورتی قلب مانند توصیف می شود، که دارای مو و چشمان قهوه ای رنگ است.
استفنی میر تأکید می کند که خصوصیات او قابل تفسیر اند. او بلا را این گونه در وب سایت خود توصیف می کند:
«پوستی بسیار کم رنگ، موهای صاف و بلند قهوه ای پررنگ، با چشمانی شکلاتی. صورت او قلبی شکل است و پیشانی پهنی دارد. چشمانش درشت و باز و گونه هایش برجسته اند. همچنین بینی او باریک و فکش کوچک است و چانه ای تیز دارد. لب هایش کمی نا موزون اند؛ برای فک کوچک او زیادی بزرگ اند. ابروانش از موهای وی پررنگ تر است و بیش تر از آنکه کمانی باشد، صاف و خطی است. قد او ۴ فوت و ۵ اینچ می باشد؛ لاغر است و به هیچ عنوان هیکل نیست، و ۱۱۵ پوند وزن دارد. ناخن هایش همیشه ریشه ریشه است، چون جویدن آنها از عادات عصبی اوست. »
بلا به عنوان دختری فهمیده، مراقب، جدی، خجالتی و عاقل وصف می شود. او اصلاً حس شوخ طبعی ندارد و بر بی دست و پا و لجاج بودن وی تأکید می شود. بلا دارای ذهنی کاملاً مخصوص و قویست، به همین خاطر گمان می رود که همین، دلیل ناتوانی ادوارد از خواندن افکار وی باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر کتاب اول، گرگ و میش، بلای هفده ساله، به فورکس در واشینگتن، نزد پدرش نقل مکان کرده و در آنجا پس از دیدار با خانوادهٔ مرموز کالن، عاشق ادوارد کالن می شود. او سپس در می یابد که اعضای این خانواده همگی خون آشام هستند.
در ماه نو ادوارد به خاطر این که می خواست بلا زندگی عادی داشته باشد او را ترک می کند و در این حین بلا متوجه می شود که دوستش جیکوب بلک یک گرگینه است در خسوف، بلا پس از آنکه به کمک خانوادهٔ کالن و گروه گرگینهی جیکوب بلک از دست گروهی از خون آشامان که رهبری آنان را زنی به نام ویکتوریا بر عهده داشت نجات می یابد، بودن با ادوارد را بر دوستی خود با جیکوب ترجیح می دهد و با ادوارد ازدواج می کند.
بلا در کتاب آخر این مجموعه، سپیده دم، پس از به دنیا آوردن فرزند نیمه خون آشامش، رنسمی کالن، با تزریق زهر ادوارد به قلبش به یک خون آشام تبدیل می شود. آن ها همچنین با خاندان ولتری درگیر می شوند اما با کمک دوستانشان این مشکل را حل می کنند.
بلا در کتاب ها با چهره ای رنگ پریده و صورتی قلب مانند توصیف می شود، که دارای مو و چشمان قهوه ای رنگ است.
استفنی میر تأکید می کند که خصوصیات او قابل تفسیر اند. او بلا را این گونه در وب سایت خود توصیف می کند:
«پوستی بسیار کم رنگ، موهای صاف و بلند قهوه ای پررنگ، با چشمانی شکلاتی. صورت او قلبی شکل است و پیشانی پهنی دارد. چشمانش درشت و باز و گونه هایش برجسته اند. همچنین بینی او باریک و فکش کوچک است و چانه ای تیز دارد. لب هایش کمی نا موزون اند؛ برای فک کوچک او زیادی بزرگ اند. ابروانش از موهای وی پررنگ تر است و بیش تر از آنکه کمانی باشد، صاف و خطی است. قد او ۴ فوت و ۵ اینچ می باشد؛ لاغر است و به هیچ عنوان هیکل نیست، و ۱۱۵ پوند وزن دارد. ناخن هایش همیشه ریشه ریشه است، چون جویدن آنها از عادات عصبی اوست. »
بلا به عنوان دختری فهمیده، مراقب، جدی، خجالتی و عاقل وصف می شود. او اصلاً حس شوخ طبعی ندارد و بر بی دست و پا و لجاج بودن وی تأکید می شود. بلا دارای ذهنی کاملاً مخصوص و قویست، به همین خاطر گمان می رود که همین، دلیل ناتوانی ادوارد از خواندن افکار وی باشد.
wiki: بلا سوان