بلاتأخیر. [ ب ِ ت َءْ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی ) + تأخیر ) بدون تأخیر. بیدرنگ. فوراً. ( فرهنگ فارسی معین ). دردم. بی هیچ درنگ : هرکس در هرجا بقتل یکی از اعیان استاجلو قدرت یافت بلاتأخیر بدان مبادرت مینمود. ( تاریخ عالم آرا چ امیرکبیر ص 25 ). و رجوع به تأخیر شود.
فرهنگ فارسی
بی درنگ فورا : (( هرکس در هر جا بقتل یکی از اعیان استاجلو قدرت یافت بلاتاخیر بدان مبادرت میمنود . ) ) بدون تاخیر ٠ بیدرنگ ٠ فورا ٠ در دم ٠ بی هیچ درنگ ٠