بقیه
/baqiyye/
مترادف بقیه: بازمانده، باقی مانده، باقی، بقایا، بقیت، تتمه، ادامه، دنباله، مابه التفاوت
برابر پارسی: مانده، بازمانده، ته مانده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- بقیه سابعین ؛ کنایه از نیک مردان است. ( انجمن آرا ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ( اسم ) ۱- باقی باقی مانده بازمانده مانده بجا مانده . ۲- دنباله ادامه . ۳- آن بعد که هیچ پرده در بین نداشته باشد مقابل طنینی مجنب .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَقِیَّةُ: باقیمانده - یادگار(منظور از عبارت "أُوْلُواْ بَقِیَّةٍ "صاحبان خرد یا مصلحان دلسوز می باشد)
معنی دُرِّیٌّ: پر نور("کوکب دری "به تعداد معدودی از ستاره های آسمان می گویند که درخشان تر از بقیه هستند)
معنی عِضِینَ: عضوعضو-بخش بخش (عضین جمع عضه است و اصل عضه عضوه بوده واو آنرا انداختهاند و به همین جهت جمع آن با نون آمده در عبارت "ﭐلَّذِینَ جَعَلُواْ ﭐلْقُرْءَانَ عِضِینَ " منظور کسانی هستند که به جای اینکه قرآن را یکپارچه قبول کنند و به کار برند قسمتی را که مطابق...
معنی ذَا ﭐلْکِفْلِ: نام یکی از پیامبران الهی علیهم السلام (در روایتی از امام جواد آمده است :خدای عز و جل صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد که سیصد و سیزده نفر آنان مرسل بودند(بقیه دین وشریعت دیگر پیامبران را تبلیغ می کردند) ، و ذو الکفل یکی از آن مرسلین است که بعد از ...
معنی یَتَّقِی: حفظ می کند- نگه داری می کند (عبارت " أَفَمَن یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ ﭐلْعَذَابِ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ وَقِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ" یعنی :"آیا کسی که روز قیامت با صورت خود گزند عذاب را دفع کند [مانندکسی است که ایمن از عذاب ...
معنی مَّثَانِیَ: به هم مرتبط (ظاهرا مثانی جمع مثنیه - به فتح میم - یعنی اسم مفعول از ماده ثنی باشد که به معنای برگرداندن و تغییر جهت (شکستن) باشد ، همچنانکه در جای دیگر قرآن آمده : یثنون صدورهم و آیات قرآنی را از این رو مثانی نامیده که بعضی مفسر بعضی دیگر است و وضع آ...
معنی مُحْکَمَاتٌ: محکمها (محکمات آیاتی از قرآن هستند که درک مقصود آنها نیاز به آیات دیگر ندارد و لذا مستقلاً می توان به آن آیه عمل نمود اما متشابهات آیاتی هستند که درک مقصود اصلی آنها تنها با جمع نمودن آن با آیات دیگر وکمک گرفتن از "راسخون فی العلم" که همان پیامبر صلی...
ریشه کلمه:
بقی (۲۱ بار)
«بَقِیَّة» به معنای باقیمانده است.
معنی دُرِّیٌّ: پر نور("کوکب دری "به تعداد معدودی از ستاره های آسمان می گویند که درخشان تر از بقیه هستند)
معنی عِضِینَ: عضوعضو-بخش بخش (عضین جمع عضه است و اصل عضه عضوه بوده واو آنرا انداختهاند و به همین جهت جمع آن با نون آمده در عبارت "ﭐلَّذِینَ جَعَلُواْ ﭐلْقُرْءَانَ عِضِینَ " منظور کسانی هستند که به جای اینکه قرآن را یکپارچه قبول کنند و به کار برند قسمتی را که مطابق...
معنی ذَا ﭐلْکِفْلِ: نام یکی از پیامبران الهی علیهم السلام (در روایتی از امام جواد آمده است :خدای عز و جل صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد که سیصد و سیزده نفر آنان مرسل بودند(بقیه دین وشریعت دیگر پیامبران را تبلیغ می کردند) ، و ذو الکفل یکی از آن مرسلین است که بعد از ...
معنی یَتَّقِی: حفظ می کند- نگه داری می کند (عبارت " أَفَمَن یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ ﭐلْعَذَابِ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ وَقِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ" یعنی :"آیا کسی که روز قیامت با صورت خود گزند عذاب را دفع کند [مانندکسی است که ایمن از عذاب ...
معنی مَّثَانِیَ: به هم مرتبط (ظاهرا مثانی جمع مثنیه - به فتح میم - یعنی اسم مفعول از ماده ثنی باشد که به معنای برگرداندن و تغییر جهت (شکستن) باشد ، همچنانکه در جای دیگر قرآن آمده : یثنون صدورهم و آیات قرآنی را از این رو مثانی نامیده که بعضی مفسر بعضی دیگر است و وضع آ...
معنی مُحْکَمَاتٌ: محکمها (محکمات آیاتی از قرآن هستند که درک مقصود آنها نیاز به آیات دیگر ندارد و لذا مستقلاً می توان به آن آیه عمل نمود اما متشابهات آیاتی هستند که درک مقصود اصلی آنها تنها با جمع نمودن آن با آیات دیگر وکمک گرفتن از "راسخون فی العلم" که همان پیامبر صلی...
ریشه کلمه:
بقی (۲۱ بار)
«بَقِیَّة» به معنای باقیمانده است.
wikialkb: بَقِیّة
دانشنامه آزاد فارسی
بَقیّه
از اصطلاحات موسیقی قدیم ایران برای اندازه گیری فاصله. این اصطلاح با نشانۀ (ب) مشخص می شود. بقیه معادل نیم پردۀ امروزی و یک پردۀ تمام معادل دو لیما به علاوه یک کما (L. L. C) است. بنابراین، فاصلۀ بقیه یا نیم پرده به دو حالت می توانست باشد؛ اول (ب) = L ، دوم (ب) = L+ C . ابن سینا و صفی الدین از اختلاف این دو چشم پوشیدند و در تشکیل دوره ها آن ها را برابر گرفته و مُجَنّب نامیده اند.
از اصطلاحات موسیقی قدیم ایران برای اندازه گیری فاصله. این اصطلاح با نشانۀ (ب) مشخص می شود. بقیه معادل نیم پردۀ امروزی و یک پردۀ تمام معادل دو لیما به علاوه یک کما (L. L. C) است. بنابراین، فاصلۀ بقیه یا نیم پرده به دو حالت می توانست باشد؛ اول (ب) = L ، دوم (ب) = L+ C . ابن سینا و صفی الدین از اختلاف این دو چشم پوشیدند و در تشکیل دوره ها آن ها را برابر گرفته و مُجَنّب نامیده اند.
wikijoo: بقیه
مترادف ها
اثر، باقی مانده، بقیه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بقیه کلمه ی است عربی که معادل فارسی آن سایرین است
در پهلوی "اپاریک"
مابقی
الباقی
تمامه
دیگران - ته مانده - سایرین
سایر
این واژه ی از ریشه عربی به ناشایست در زبان پارسی بکار گرفته شده و می شود. برای نمونه، در برخی باره ها به آرش �سایر� است و نه آنچه در بالا چون برابر پارسی آن آمده است:
به گفته ی مهترِ ابزار دستِ دَم و دستگاه دیوانسالاری �یانکی� ها، آمریکایی ها نباید با یکدیگر که با سایر ( بقیه ) جهانیان همچشمی کنند!
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از گزارشی پارسی نویسی شده در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/04/blog - post_372. html
این واژه ی از ریشه عربی به ناشایست در زبان پارسی بکار گرفته شده و می شود. برای نمونه، در برخی باره ها به آرش �سایر� است و نه آنچه در بالا چون برابر پارسی آن آمده است:
به گفته ی مهترِ ابزار دستِ دَم و دستگاه دیوانسالاری �یانکی� ها، آمریکایی ها نباید با یکدیگر که با سایر ( بقیه ) جهانیان همچشمی کنند!
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از گزارشی پارسی نویسی شده در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/04/blog - post_372. html
بقیه : [اصطلاح موسیقی ] در موسیقی قدیم ایران به فاصله ی نیم پرده ی کوچک می گفتند که با علامت اختصار "ب " نشانه گذاری می شده است.