بقیار

لغت نامه دهخدا

بقیار. [ ب َ ] ( معرب ، اِ ) عمامه و مندیل. دستار. ( از دزی ج 2 ص 105 ): ثم اخرج له جبة واسعة عتابیة و بقیاراً مکملاً و امره ان یلبسهما. ( از عیون الانباء ج 1 ص 177 س 19 ). واخرج له منشفة فیها جبة خارا و بقیار قصب و قمیص تحتانی انطاکی و لباس دمیاطی... ( همان متن ج 1 ص 256 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس