بقور. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بَقَر گاو، خواه نر خواه ماده. ( آنندراج ). گاوان. ( مؤید الفضلاء ) : از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع وکلاب و خوار بقور و تغاد اغنام. ( جهانگشای جوینی ).این اسد غالب شدی هم بر بقورگر نبودی نوبت آن گاو زور.مولوی.