نام روستایی در شهرستان اردستان و حدود 25 کیلومتری شهر اردستان
بقَّم ( ا. ع. ) . چوب درختی هندی ، به نام علمی کایسالپینیا ساپان ، که در رنگرزی به کار می رود. به گفته دینوری ( ش 80 و ص 23 ) این واژه غالباً در اشعارکهن عرب دیده می شود، گرچه خودِ درخت ( درچاپ لوین ، به جای «شجر» باید «خَشَبِ شجر» باشد، همچنانکه از شواهد سپسین نیز برمی آید ) در عربستان یافت نمی شود. این درختْ بومی هندوستان و زنگبار است. تنه و شاخه های آن سرخ است و از جوشانده آنها رنگ به دست می آورند.
... [مشاهده متن کامل]
گویا این واژه از پتنگه سنسکریت آمده و احتمالاً از طریق فارسی به عربی راه یافته است. لُغویان عرب دخیل بودن این واژه را بازشناخته و برای اثبات صحّت این مطلب گفته اند که در عربی اسم دیگری بر این وزن دیده نشده است ( رجوع کنید به ابن منظور، ذیل واژه ) . آنان عموماً عَنْدَم را معادل عربی [ برای بقّم ]دانسته اند، ولی عندم بیشتر بر «خونِ سیاوَشان » دلالت دارد، و آن صمغ سرخی است که از بعض درختان می تراود. این تشخیص نادرست را می توان ناشی از این دانست که از این هر دو، رنگِ سرخ به دست می آمد.
داروشناسان مسلمان مصارف درمانی چندی برای بقّم ذکر کرده اند: جراحات را التیام می دهد، قرحه ها را می خشکاند، خونریزی را بند می آورد؛ عصاره آن پوست را لطیف و رنگ چهره را زیبا می کند. از ریشه آن زهری حاصل می شود که زود کارگر می افتد.
منابع : ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویه و الاغذیه ، بولاق 1291، ج 1، ص 103؛ ابن سیده ، المخصص ، ج 11، ص 212؛ ابن منظور، لسان العرب ، بیروت 1955ـ1956؛ داودبن عمر انطاکی ، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب ، قاهره 1324، ج 1، ص 74 ؛ تحفة الاحباب فی ماهیة النبات والاعشاب ، مع ترجمه بالفرنساویه و حل مشکلاته لِرنو و کلن ، پاریس 1934، ص 139 و بعد؛ احمد بن داود دینوری ، کتاب النبات ، چاپ برنهارد لوین ، اوپسالا و ویسبادن 1953؛ احمد بن محمد غافقی ، منتخب کتاب جامع المفردات ، چاپ ماکس مایرهوف و جورجی صبحی ، قاهره 1932ـ1940، ش 123؛
I. Lخw, Aramaeische Pflanzennamen, Leipzig 1881, index, s. v. ; idem, Die Flora der Juden , III, Wien & Leipzig ( 1924 ) , 128 f. ; idem, "Semitische Fجrberpflanzen", Zeitschrift fدr Semitistik und verwandte Gebiete , I ( 1922 ) , 145f.
/ ل. کُپْف ( د. اسلام ) /
بقم ( Caesal pinia sappan Linn Sappan woood : ( Baqqam
بلندی آن به 15 متر میرسد جایگاه رویشی آن مکزیک است. ساقه راست « خشب الحمر » یا « خشب الدم » درختی است با نام دیگر
پرشاخه که بر هرکدام آن خارهای بزرگ و بسیاری دیده میشود که ماندههای شاخکهایی است که رشد آنها ایستا شده است.
... [مشاهده متن کامل]
چوب آن بسیار سخت و براقشدنی میباشد.
شده بکم، بگم چوبی سرخرنگ که رنگرزان آن را بکار برند. « تازی » : ( ذ
به عربی عندم، به هندی مجیه، کهرم گویند. ( دهخدا ) ) « کامپش » پرنیان، دار پرنیان به فرانسه ، « جوز المائل »
( بَ قَ ) . اسم. درختی بلند و تناور با گل های ریز و برگ هایی مانند برگ بادام، دارای میوه ای گرد و سرخ رنگ. از این درخت مادة رنگینی به نام هماتین یا هماتوکسیلین می گیرند که برای ساختن رنگ های بنفش، آبی، سرخ، خاکستری و سیاه استفاده می شود و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
منابع
فرهنگ لغت معین
انگلیسی:
logwood
haematoxylon