بقلم گرفتن

لغت نامه دهخدا

بقلم گرفتن. [ ب ِ ق َ ل َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب )بقلم دادن. کنایه از نوشتن. ( آنندراج ) :
هر دو بسیار نفیس است ندانم کاول
آن یکی را بقلم گیرم و این را گویم.
حکیم شفایی در هجو فکری ( از آنندراج ).
رجوع به بقلم دادن ، و مجموعه مترادفات ص 360 شود.

فرهنگ فارسی

بقلم دادن . کنایه از نوشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس