بقعت
لغت نامه دهخدا
بقعة. [ ب ُ ع َ / ب َ ع َ ] ( ع اِ ) جای پست و گودالی که در آن آب گرد آید. ( ناظم الاطباء ). جای و گوی که در آن آب گرد آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || پاره ای زمین ممتاز از زمین حوالی خود. ج ، بُقَع و بِقاع. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ نظام ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). پاره ای زمین. ج ، بقاع. ( مهذب الاسماء ). زمینی که محدود و ممتاز باشد از زمین دیگر. ( غیاث اللغات ). پاره ای از زمین. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از مؤید الفضلاء ). و رجوع به بقعت و بقعه شود.
بقعة. [ ب َ ق ِ ع َ ] ( ع ص ) ارض بقعة؛ زمینی که در آن ملخهای پیسه باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به بقع شود.
بقعة. [ ب ُ ق َ ع َ ] ( ع ص ) مقلوب قُبَعَه. جاریه بقعة و قبعة، کنیزکی که روی خود بنماید آنگاه نهان سازد. ( از نشوءاللغة ص 17 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید