بقاعده

/beqA~ede/

مترادف بقاعده: درست، طبق قاعده ، مرتب، منظم

متضاد بقاعده: بی قاعده، نامرتب، نامنظم

برابر پارسی: به سامان، بسزا

معنی انگلیسی:
regular, regularly, according to the ruler

لغت نامه دهخدا

بقاعده. [ ب ِ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مرکب ) بترتیب و با نظم و موافق ترتیب و انتظام و موافق قاعده و قانون. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به قاعده شود.

فرهنگ فارسی

بحال طبیعی بترتیب با نظم موافق ترتیب و انتظام موافق قاعده و قانون.

پیشنهاد کاربران

بپرس