بقا یافتن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) به یافتن. افلاح. ( زوزنی ) : گر خردمندبقا یافتی از سفله جهان همه عیبش هنرستی سوی دانا ببقاش.ناصرخسرو.فانی نشود هرچه کان بقا یافت زیرا که بقا علت فنا نیست.ناصرخسرو.