دیکشنری
مترجم
بپرس
بفور
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
بفور. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) فی الفور و در حال و بزودی. ( ناظم الاطباء ). فوراً.
فرهنگ فارسی
فوری، فورا، بزودی ودرنگ
فی الفور در حال بزودی فورا .
فرهنگ عمید
فی الفور، فوراً، به زودی، بی درنگ.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها