بفعالیت واداشتن

مترادف ها

operate (فعل)
قطع کردن، عمل کردن، بکار انداختن، اداره کردن، گرداندن، راه انداختن، بفعالیت واداشتن، بهره برداری کردن، دایر بودن، عمل جراحی کردن

prompt (فعل)
برانگیختن، بفعالیت واداشتن، سوفلوری کردن

فارسی به عربی

اجل , اشتغل

پیشنهاد کاربران

بپرس