بفش

لغت نامه دهخدا

بفش. [ ب َ ] ( اِ ) عظمت و شکوه و کر و فر باشد. ( برهان ) ( فرهنگ نظام ). مأخوذ از هندی ، عظمت و شکوه و کر و فر. ( ناظم الاطباء ). اوش و بوش یعنی کر و فر و عظمت. ( رشیدی ). شکوه و عظمت و کر و فر باشد و آنرا بوش نیز گویند. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
باد و بفشی برای حرمت فرع
با عوام و بهانه شان بر شرع.
سنایی [ در صفت علمای ظاهر ].
( از جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ).
بدین باد و بفش سر و ریش گویی
سنایی نیم بوعلی سیمجورم.
سنایی ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).
رجوع به بوش شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس