بغضاء

لغت نامه دهخدا

بغضاء. [ ب َ ] ( ع اِمص ) بمعنی بغضه ، دشمنی سخت است. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). عداوت سخت. ( غیاث ) ( آنندراج ). عداوت و دشمنی سخت. ( فرهنگ نظام ). دشمنی. بغض. خصومت. دشمنانگی. کین. کینه.

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) کینه و دشمنی شدید.

پیشنهاد کاربران

بپرس