بغاز به ترکی میشه گلو و بغز به معنی گلو گیر هست کلمه داره داد میزنه تورکیه
واژه بغض
معادل ابجد 1802
تعداد حروف 3
تلفظ boqz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی، مقابلِ حُب]
مختصات ( بُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی boqz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
بغض = اندوهگین ، در اندازه ای نزدیک به گریه
عبدالخلیل قوطوری
توضیح در مورد معنای کلمۀ بُغُض در زبان ترکی ( ترکمنی ) :
Boğaz بُغاضboqaz= ( بُغBoğ، boq= فشار، فشردگی، خفگی، غم، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی، سوگ، غمگینی، خفه کن، فشرده کن، بفشار، و. . . فعل امربُغماکboğmak، boğmaq، boqmak =خفه کردن، فشاردادن، در تنگنا و فشار قرار دادن، و. . . . ) ( آزaz =1 - کم، اندک، حد اقل، و. . . 2 - آز، زیاده از حد، بیش از حد و اندازه، طغیان، زیاده روی، افزون طلبی، حرص، زیاده خواهی، شره، طمع، ولع، احتیاج، حاجت، نیاز و. . . فعل امر آزماکazmak= طغیان کردن، از حد گذراندن، زیاده روی کردن، افزون طلبی کردن، و. . . hedden azmakحددن آزماک=از حد گذراندن، زیاده روی کردن، زیاده خواهی کردن، و. . . - bu hedden azdy بو حددن آزدی = این اندازه اش کم است، این از حد و حدود خارج شد، این از حد گذرانده، این زیاده روی کرده، و. . .
... [مشاهده متن کامل]
Boğaz بُغاض= تنگنا و فشار کم، خفگی ودلتنگی بیش از حد
boğaz بُغُض= گلو، حامله، آبستن، و. . . - از ترکیب دو معنا : بُغُض= خفگی و فشردگی بیش از حد در گلو
هکهک. [ هَُ هَُ ] ( اِ صوت ) آواز گریه که در گلو باشد. ( انجمن آرا ) :
صوفیا قرّابه از می هکهک گریه گشاد
گریه ٔخونین او در سجده گاه او ببین.
امیرخسرو.
رجوع به هق هق شود.
نوسته. [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) صدای گریه که در گلو پیچد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . گریه در گلو و فریاد، و ظاهراً تصحیف نیوشه است. ( از رشیدی ) . نیوشه هم به این معنی ظاهراً مصحف شنوشه = سنوسه = اشنوسه است ، چنانکه به اقرب احتمال در این بیت بدیع بلخی :
... [مشاهده متن کامل]
اشک بارید و پس نیوشه گرفت
باز بفزود گفتهای دراز.
نیوشه مصحف شنوشه است. ( احوال رودکی تألیف سعید نفیسی ، از حاشیه برهان قاطع چ معین ) .
جناب "امیررضا" قوم های ایران کاری با شما کردند!؟ شما که ادعای ایرانی بودن داری، قوم های قدیمی ایرانو بد بزبون نیار! از ماست که بر ماست!
a lump in/to somebody’s throat
چون این کلمه رو ما تو تورکی داریم پس صددرصد تورکیه و نه عربی
گریہ یاگریستن درخودوبۍصدا - پیش زمینہ یامقدمہءشروع گریہ - گریستن مخفۍ - گریستن بدون نالہ واشک وزارۍ -
حالت گرفتگی گلو به خاطر ناراحتی
به معنای جلوی گریه رو گرفتن : sob
کلمه بغض در فارسی کاربرد زیادی دارد با کلماتی نظیر، کینه، دشمنی، اندوه، گرفتن گلو از شدت ناراحتی و . . . تا حدودی هم معنی است، لکن اینکه این کلمه را بخواهیم ترکی قلمداد کنیم کمی عجیب و دور از انتظار است، در زبان عربی مثل زبانهای دیگر نیست که ما مختار باشیم کلمات را با حرف دیگری جابه جا کنیم، مثلا اگر حرف ز را بخواهیم ض بنویسیم یا تلفظ کنیم باعث خنده و سخره دیگران میشویم. چون معنی کلمه تغییر میکند همراه با تلفظ و اصلا امکان ندارد که بغز ترکی را به عربی بغض بنویسند و بنابر این کلمه بغض با مستندات مختلف که وجود دارد، اصالت عربی دارد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه �بغض� ، در قرآن به نام �بغضاء� و . . . به معناى شدّت بغض ، پنج بار آمده است و چهار مورد آنها ، همراه با واژه �عداوت� به کار رفته است. این امر ، حاکی از ارتباط نزدیک این دو مفهوم و همراه بودن شدّت بغض با عداوت و انجام دادن کار دشمنانه است. مانند:
�وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَآءُ�
�إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَآءَ�
در ترکی به گلو و گلوگاه و تنگه ___بُغاز ( بوغاز ) گفته میشود و در فرهنگ لغت قدیمی زبان ترکی این لفظ ریشه ترکی دارد
بغض عربی شده بغاز ( بوغاز ) که معنی گلو دارد هست
/boqz/ _ عربی _ اسم
بغض: غم گلوگیر، کینه، دشمنی
ناراحتی که شخص در خورد نگه دارد
بُغضیدن.
بغضاندن کسی.
گرفتگی گلو به دلیل غم و ناراحتی
گرفتگی گلو از ناراحتی
گرفتگی گلو از غصه، حالت گرفتگی روحی که در گفتار و چهره نمایان می شود
A lump in the throat
اصطلاح lump in throat یعنی بغضی که توی گلو هست و به خاطر ناراحتی آدم ممکنه تجربه اش بکنه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)