بغش
لغت نامه دهخدا
بغش. [ ب َ ] ( ع مص ) باران نرم و ضعیف باریدن. ( منتهی الارب ). اندک باریدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || الصبی یبغش الیه ؛ یعنی می زارد به او و آماده گریستن است. ( منتهی الارب ). || پیدا آمدن گرد هوا در روزن از آفتاب ، یقال : یبغش الهباء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید