بغستان

/baqestAn/

مترادف بغستان: بتخانه، بتستان، بتکده، بیت الاصنام، فغستان

لغت نامه دهخدا

بغستان. [ ب َ غ ِ ] ( اِ مرکب ) فغستان. بهستان. بیستون. بیت الاصنام. ( مفاتیح ص 74 ). مرکب از بغ + ستان ( ادات مکان ). همین کلمه است که بهستان و بیستون شده. ( از حاشیه برهان چ معین ). بمعنی جایگاه خدایان بوده است ، زیرا در عهد هخامنشی و تا چند قرن بعد بغ، نام پروردگار عالم بوده است. ( سبک شناسی بهار ج 1 ص 31 ).خانه خدا. خانه بتان. بتخانه. رجوع به هریک از کلمات مذکور در جای خود و به بغ، بهستان ، بیستون ، مزدیسنا و ادب پارسی ، یشتها و فرهنگ ایران باستان شود.

فرهنگ فارسی

بتخانه، بتکده
( اسم ) ۱- خان. بتان بیت الاصنام . ۲- خان. خدا . ۳- ( اسم ) کوه بیستون .

فرهنگ معین

(بَ غِ ) ( اِ. ) ۱ - بتخانه ، بتکده . ۲ - خانة خدا. ۳ - کوه بیستون . فغستان هم گفته شده .

فرهنگ عمید

بتخانه، بتکده.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بغستانبغستانبغستانبغستان

بپرس