بغز. [ ب َ ] ( ع مص ) زدن بچوب دستی و بپا کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به پا، یا به عصا زدن کسی را. ( اقرب الموارد ). || نشاط و بازی کردن شتر، یا عام است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). بغزها باغزها، حرکها محرکها من النشاط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نشاط کردن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
زدن بچوب دستی و بپا کسی را . به پا یا به عصا زدن کسی را . یا نشاط و بازی کردن شتر یا عام است .