بغدانیه

لغت نامه دهخدا

بغدانیه. [ ب َ نی ی ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش حومه شهرستان ایرانشهر. سکنه 200 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات ، ذرت ، خرما، لبنیات. شغل اهالی آن زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

پیشنهاد کاربران

لطفا اسم هرروستا یاشهرراکه می آورید تلفظ محلی راهم مکتوب کنید.
مثل =>
بغدانیه ساده شده اش =با ( بغدانی )
ودرتلفظ محلی=>
بغدانی = با ( بگدانی )
اززحمات شما سپاسگذارم.
ابوحسان =>jodajaan =>ایرانشهر
بغدانیه درگویش محلی=>
( بگدانی =بغدانی )
درزبان یاگویش مردمان بلوچ ، حرف ( غ ) به ( گ ) تغییرحالت وتلفظ میشودالبته بیشتر تغییرلفظی است تامکتوبی.
مثل=> قرآن=کرآن - قرن=کرن
وبغدانیه ساده شده اش میشه بغدانی و ( بغدانی مساوی است با بگدانی )
...
[مشاهده متن کامل]

و ( بگ ) درزبان بلوچی به یک گروه شتر میگویند ( بگ ) و دانی هم به جا ومکان قرار گرفتن میگویند. پس نتیجه میگیریم که جا ومکان چندین گروه یاگروه های بیشتر، ازشتران بوده است.
دوستان؛
اگردرمتن واطلاعات اشتباهی سرزده لطفا مراببخشید وتصحیح نمایید.
ابوحسان=>jodajaan=>ایرانشهر

بپرس