بغثر

لغت نامه دهخدا

بغثر. [ ب َ ث َ ] ( ع ص ، اِ ) گول سست گران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرد گول و احمق. || مرد سست و سنگین. ( ناظم الاطباء ). || مرد چرکین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شتر فربه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شتر کلان. ( ناظم الاطباء ).

بغثر. [ ب َ ث َ ] ( اِخ ) ابن لقیط. شاعر جاهلی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام شاعری در جاهلیت. ( ناظم الاطباء ).

بغثر. [ ب ُ ث ُ / ث َ ] ( اِخ ) نام مردی از قبیله کلب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس