بغبنج. [ ] ( اِ ) ماری باشد که در باغها گردد و هیچ گزند نکند. ( معیار جمالی ). رجوع به بفبنج شود : دعا و مدح او را حرز خود سازکه افعی با تو باشد کم ز بغبنج.شمس فخری.