بغایی

لغت نامه دهخدا

بغایی. [ ب َ ] ( حامص ) بغا بودن. هیزی. حیزی :
نه هم آن مردمان چنین گویند
که بغایی طریق ما باشد.
مسعودسعد ( دیوان چ 1 ص 109 ).

بغایی. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد. سکنه 291 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات چغندر، بن شن. شغل اهالی آن زراعت و مالداری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس