بغاوت


مترادف بغاوت: سرکشی، طغیان، عصیان

لغت نامه دهخدا

بغاوت. [ ب َ وَ ] ( ع اِ مص ). بغاوة. طغیان و سرکشی. ( ناظم الاطباء ). نافرمانی. ( آنندراج ). و رجوع به بغاوة شود.
- بغاوت کردن ؛ حمله کردن و یورش آوردن. ( ناظم الاطباء ).
|| آزردن و جفاکردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) طغیان سرکشی .

فرهنگ معین

(بُ وَ ) [ ع . ] (اِمص . ) سرکشی ، یاغی گری .

پیشنهاد کاربران

سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق
که در حرم خطری از بغاوت خرد است
اقبال

بپرس