بغ کردن. [ ب ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه خشمگین نشستن. چون بت با کبر و مناعت ساکت نشستن. عبوس بودن. ترشروی بودن. درهم کشیدن چهره.
بُغ یعنی بُخار. بُغ و بُخار. مانند دیگ بُغ کرده یعنی دیگ پر از بخار شده. معنی چهره ترش کردن کاربرد مجازی است.بغ کردن: [عامیانه، اصطلاح] چهره درهم کشیدن، ترشرو شدن.+ عکس و لینک