لغت نامه دهخدا
بعلة. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) زن مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مؤنث بَعل. و رجوع به بعل شود.
بعلة. [ ب َ ع َ ل َ ] ( ع ص ) متحیر و ترسان گشته از چاره کار. ( منتهی الارب ). مؤنث بَعِل ، یعنی زنی که در چاره ٔکار متحیر و ترسان باشد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
متحیر و ترسان گشته از چار. کار ٠ مونث بعل یعنی زنیکه در چار. کار متحیر و ترسان باشد ٠
پیشنهاد کاربران
قدیمترین نوشته تا حالا کشف شده در" سرابیت الخادم" در مصر روی "بعلة" آلهة کارگر بعض عربها بوده است؛ حک شده.
با حروف عربی نوشته شده که به عبری وسپس به" هیروگلیف"مصری و. . . . تبدیل شد.
این دلیل قاطع مبین که ریشه " هیروگلیف"مصری ومایا وهمه زبانها از حروف عربی نشأت گرفته شدند.
... [مشاهده متن کامل]
به کلمه بعل - بعلاً - بعلات - "ب" - "ن" - "A" - "M" . . . مطالعه وتحقیق کنید.
با حروف عربی نوشته شده که به عبری وسپس به" هیروگلیف"مصری و. . . . تبدیل شد.
این دلیل قاطع مبین که ریشه " هیروگلیف"مصری ومایا وهمه زبانها از حروف عربی نشأت گرفته شدند.
... [مشاهده متن کامل]
به کلمه بعل - بعلاً - بعلات - "ب" - "ن" - "A" - "M" . . . مطالعه وتحقیق کنید.
بعله به فتح ب و کسر ل در گویش سیستانی به معنی خنگ - کم فهم است