بعد از ظهر آبی. بعدازظهر آبی ( ۱۹۹۳ ) رمانی از ویلیام بوید است.
این شهر لوس آنجلس است. کی فیشر یک معمار جوان و جاه طلب است که تحت تعقیب یک غریبه مرموز است که ادعا می کند پدرش است. در طول هفته های اولین برخورد، کی به او برای یک سفر فوق العاده به گذشته پیرمرد، در ابتدا در جستجوی قاتل، به او ملحق خواهد شد، اما در نهایت در جشن یک عشق شکوهمندانه به او می رسد.
لس آنجلس، ۱۹۳۶
کی فیشر معماری است که اخیراً توسط شریک سابق خود، اریک میرسن فریب خورده است.
به همین دلیل، او در تلاش است تا تمرینات معماری خود را دوباره به تنهایی آغاز کند.
او هنوز هم با فیلیپ، همسر سابق خود و نویسنده ناموفق فیلمنامه هالیوود در ارتباط است و پس از مرگ پسرش که سوراخی در قلبش داشت طلاق گرفت.
کی می فهمد که پیرمردی در مورد او تحقیق کرده است و با دکتر سالوادور کاریسکانت روبرو می شود که به او می گوید پدرش است.
در این فکر بود که او دیوانه است.
او از مادرش انالیزلیس سوالات بیشتری در مورد پدر واقعی اش، هیوپاگت، معلم انگلیسی که در آتش سوزی گینه نو آلمان در سال ۱۹۰۳ جان باخت، می پرسد.
کاریسکانت به دخترش می گوید او قبل از این که بخواهد مردی به نام پاتون بابی را در ارتباط با قتلی که در گذشته های دور اتفاق افتاده است پیدا کند. از طریق تماس فیلیپ، او را در دامداری خود در جنوب سانت فی ردیابی می کنند. آن ها با هم سفری می کنند تا به دیدارش بروند و کی با واکنش هر دو مرد هنگامی که دوباره متحد می شوند حیرت زده می شود اما کاریسانت در مورد آنچه در موردش صحبت شده بسیار کم به او می گوید. با این حال، او یک عکس قدیمی را که در جام تنیس آیشلی گرفته شده است، نشان می دهد و می گوید که باید زنی را در آن پیدا کند - همسر یک مقام سفارت - که اکنون در لیسبون، پرتغال زندگی می کند و اظهار داشت که او را دوست دارد با او برویم تا سعی کنیم او را پیدا کنیم. کِی در همین اوضاع و احوال، حواسش پرتِ فروش خانه ای است که ساختش را تمام کرده. قرار بود مال خودش باشد اما برای کمک به ادامه کار شرکت مجبور است آن را بفروشد. او یک خانم لوارد ترنر را در اطراف آن نشان می دهد و فروش به پایان می رسد. او همچنین مادرش را به پانسیون کاریسکانت می برد، به او می گوید که او معتقد است او یک کارآگاه خصوصی است که توسط مینارد استخدام شده است و مادرش اظهار داشت که او هرگز او را ندیده است، هرچند کی می تواند به خاطر علاقه بدون توجه به اینکه ان زن دارد بهش دروغ می گوید که او چه کسی است. وی سپس از سایت جدیدی که تصمیم دارد با کارفرمای خود، لری روگولا، توسعه دهد بازدید می کند و در راه بازگشت آنها در ۲۲۶۵ میشلتورنو حضور می یابند، اما فقط توسط اریک میرسن، که به کی می گوید که آنها قصد دارند خانه ای بسیار مشابه در آنجا اما با معماری متفاوت بسازند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین شهر لوس آنجلس است. کی فیشر یک معمار جوان و جاه طلب است که تحت تعقیب یک غریبه مرموز است که ادعا می کند پدرش است. در طول هفته های اولین برخورد، کی به او برای یک سفر فوق العاده به گذشته پیرمرد، در ابتدا در جستجوی قاتل، به او ملحق خواهد شد، اما در نهایت در جشن یک عشق شکوهمندانه به او می رسد.
لس آنجلس، ۱۹۳۶
کی فیشر معماری است که اخیراً توسط شریک سابق خود، اریک میرسن فریب خورده است.
به همین دلیل، او در تلاش است تا تمرینات معماری خود را دوباره به تنهایی آغاز کند.
او هنوز هم با فیلیپ، همسر سابق خود و نویسنده ناموفق فیلمنامه هالیوود در ارتباط است و پس از مرگ پسرش که سوراخی در قلبش داشت طلاق گرفت.
کی می فهمد که پیرمردی در مورد او تحقیق کرده است و با دکتر سالوادور کاریسکانت روبرو می شود که به او می گوید پدرش است.
در این فکر بود که او دیوانه است.
او از مادرش انالیزلیس سوالات بیشتری در مورد پدر واقعی اش، هیوپاگت، معلم انگلیسی که در آتش سوزی گینه نو آلمان در سال ۱۹۰۳ جان باخت، می پرسد.
کاریسکانت به دخترش می گوید او قبل از این که بخواهد مردی به نام پاتون بابی را در ارتباط با قتلی که در گذشته های دور اتفاق افتاده است پیدا کند. از طریق تماس فیلیپ، او را در دامداری خود در جنوب سانت فی ردیابی می کنند. آن ها با هم سفری می کنند تا به دیدارش بروند و کی با واکنش هر دو مرد هنگامی که دوباره متحد می شوند حیرت زده می شود اما کاریسانت در مورد آنچه در موردش صحبت شده بسیار کم به او می گوید. با این حال، او یک عکس قدیمی را که در جام تنیس آیشلی گرفته شده است، نشان می دهد و می گوید که باید زنی را در آن پیدا کند - همسر یک مقام سفارت - که اکنون در لیسبون، پرتغال زندگی می کند و اظهار داشت که او را دوست دارد با او برویم تا سعی کنیم او را پیدا کنیم. کِی در همین اوضاع و احوال، حواسش پرتِ فروش خانه ای است که ساختش را تمام کرده. قرار بود مال خودش باشد اما برای کمک به ادامه کار شرکت مجبور است آن را بفروشد. او یک خانم لوارد ترنر را در اطراف آن نشان می دهد و فروش به پایان می رسد. او همچنین مادرش را به پانسیون کاریسکانت می برد، به او می گوید که او معتقد است او یک کارآگاه خصوصی است که توسط مینارد استخدام شده است و مادرش اظهار داشت که او هرگز او را ندیده است، هرچند کی می تواند به خاطر علاقه بدون توجه به اینکه ان زن دارد بهش دروغ می گوید که او چه کسی است. وی سپس از سایت جدیدی که تصمیم دارد با کارفرمای خود، لری روگولا، توسعه دهد بازدید می کند و در راه بازگشت آنها در ۲۲۶۵ میشلتورنو حضور می یابند، اما فقط توسط اریک میرسن، که به کی می گوید که آنها قصد دارند خانه ای بسیار مشابه در آنجا اما با معماری متفاوت بسازند.

wiki: بعد از ظهر آبی