[ویکی فقه] بعث: به معنای فرستادن کسی یا چیزی است.
از این عنوان، به مناسبت در باب های: طهارت، حج و نکاح سخن گفته شده است.
احکام بعث در طهارت
تهیّه ی غذا و فرستادن آن برای صاحبان عزا و بازماندگان میت تا سه روز، مستحب است.
احکام بعث در حج
← فرستادن مو و ناخن حاجی به منی
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از نثر طوبی است
«وَقَالُواْ إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ» (سوره انعام، 29) گفتند: غیر این زندگی پست ما زندگی دیگر نیست و ما زنده شدنی نیستیم.
قوله تعالی: «ان هی الا حیاتنا الدنیا» یعنی عالم دیگر وجود ندارد. «و ما نحن بمبعوثین» ما زنده نمی شویم. کسانی که قائل به آخرتند گویند: هم اکنون که این عالم دنیا هست، عالم آخرت هم هست و بهشت و جهنم اکنون موجودند. گروهی تناسخی معتقد بودند، عالم دیگر نیست اما روح انسان جاوید است از بدنی به بدن دیگر می رود. آنها نیز وجود آخرت را منکرند اما زنده شدن و بعث مردم را در بدن دیگر انکار ندارند پس «ان هی الا حیاتنا الدنیا» می گفتند «و ما نحن بمبعوثین» نمی گفتند.
آخرت آن نیست که در این دنیا بار دیگر زنده شوند اگر دنیا را در زمان متاخر آخرت بنامیم باید زمان ما نسبت به زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله آخرت باشد و زمان آن حضرت نسبت به زمان حضرت ابراهیم علیه السلام آخرت و هکذا.
عالم آخرت نوعی دیگر است اجسام آن نه از سنخ اجسام دنیا و ارواح آن نه از سنخ نفوس این جهان غذا و خوراک و حرکت و لذات و عذاب آن نه مانند دنیا است چنانکه از آیات و احادیث معلوم می گردد. فرق میان آخرت و تناسخ بسیار است اجسام دنیا به آتش می سوزد و نابود می شود و زنده در آتش نمی ماند اما در آخرت می ماند. اجسام دنیا فاسد و از هم گسیخته و پیر می شود و از آن آخرت بی تغییرند اجسام حیوان و نبات در دنیا مرکب از عناصر خاصی است با اکسیژن تنفس می کند و به آب زنده است و سموم آن را می گسلد و حرارت می گدازد و سرما می فسرد و با روح در جنگ است اما بدن آخرتی تابع روح است اگر روح بخواهد هر جا بپرد و برود بدن مانع او نیست بلکه با او می رود و روح از بدن اعراض نمی کند چون بدن آخرت فاسد نمی شود هر چه در عالم آخرت و احوال آن دقت بیشتر کنی فرق آن با دنیا بیشتر هویدا می گردد.
در روایت آمده است که در نزدیکی شام راهب نصرانی از حضرت امام محمدباقر صلوات الله علیه سه مسئله پرسید: یکی آن که چگونه مردم بهشت طعام می خورند و مدفوع ندارند. دوم آن که چگونه از میوه های بهشتی هر چه بچینند چیزی کاسته نمی شود و سیم مربوط به فرض ما نیست. آن حضرت جواب داد غذای بهشتیان مانند غذای جنین در رحم مادر مدفوع ندارد و میوه های بهشتی هر چه بچینند مانند چراغ است که هر چه از روشنی آن بردارند و چراغ دیگر روشن کنند، تمام نمی شود.
« إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ» (سوره حج، 5) اگر در بعث شک دارید ما شما را از خاک آفریدیم الخ باید دانست بعث در نزد اصحاب ملل و پیغمبران بازگشت همان شخص است که در دنیا عمل نیک یا زشت کرد برای مکافات عمل خود پس باید با همان روح و شخصیت بازگردد و انکار کفار نیز به همان راجع است که مؤمنین معتقدند.
اگر از پیکر مرده کرم یا سایر حشرات پدید آید عقاب آن حیوانات به گناه شخص مرده صحیح نیست چون تشخیص هر کس به روح او است و باید برای مکافات همان روح اول به تن بازگردد و پس از زنده شدن همان کس باشد که اول بود و چون به خاطرش آورند تو چنان کردی و چنان گفتی به یاد آورد گرچه صورتش دگرگونه شود. مثلاً زیبا و سفید بود زشت و سیاه شود و دندانش بزرگ مانند کوه احد و چنان سهمگین و قبیح باشد که بوزینه و خوک نزد او زیبا نمایند چنانکه در روایت است یا کسی به صورت حیوانات محشور شود و ظاهرش از آنچه بود بگردد و دیگرگون شود باید روحش همان باشد که بود.
[ویکی الکتاب] معنی
بَعَثَ: برانگیخت- چیزی را به طرفی سوق داد
معنی
بَعْثِ: برانگیختن- چیزی را به طرفی سوق دادن
معنی
بِئْسَ: بد
معنی
بَأْسِ: شدت - سختی -صلابت- شدت وسختی جنگ -سختگیری وعذاب
معنی
لَا یَبْعَثُ: بر نمی انگیزد (بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی
مَبْعُوثِینَ: برانگیخته شدگان(بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی
مَّبْعُوثُونَ: برانگیخته شدن - برپا داشته شدگان(بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی
تُبْعَثُونَ: برانگیخته می شوید-بر پا داشته می شوید(بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی
یَبْعَثَ: که برانگیزد - که مبعوث کند (بعث : برانگیختن وچیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی
یُبْعَثُ: برانگیخته می شود-بر پا داشته می شود(بعث : برانگیختن و چیزی را به طرفی سوق دادن)
تکرار در قرآن: ۶۷(بار)
بر انگیختن. ناگفته نماند معنی این کلمه با اختلاف موارد فرق میکند، معنای مشهور آن در استعمال قرآن مجید، بعثت انبیاء و بعثت روز معاد است مثل ، . ، ، ، ، . بعثت، در آیه غرابی به معنی بر انگیختن به کار رفته و در آیات بعد به ترتیب در رساندن به مقام و بیدار کردن از خواب و نصب حکم و برخاستن بر کار، به کار رفته است. و اینها همه با معنای اوّلی سازگاراند کلمه بعث در آیاتی نظیر مصدر به معنی اسم مفعول است یعنی بر انگیخته شدن.