بطنان

لغت نامه دهخدا

بطنان. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بَطْن ْ. ( ناظم الاطباء ). ج ِ بطن ، شکم. ( آنندراج ).
- بطنان الجنة ؛ میانه بهشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وسط بهشت. ( اقرب الموارد ).
|| ج ِ باطن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ باطن ، بمعنی آب راهه در زمین درشت. ( منتهی الارب ). رجوع به باطن شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بُطْنان ، منطقه ای پست و آبرفتی در حدود ۳۰ کیلومتری حلب می باشد. در طول تاریخ دهکده ها و روستاهای چندی در آن پدید آمده است که از مهم ترین آنها باب و بزاعه را می توان نام برد.
به نوشته یاقوت حموی بطنان به مفهوم نقاطی پست و آبرفتی جاهای فروکش کردن و ته نشین شدن سیلاب است . برخی نیز آن را دارای ریشه ای کهن و آرامی دانسته اند. وجود بستر رود بزرگ نهرالذهب و رسوبات آن موجب حاصل خیزی زمین و رواج کشاورزی ، دامپروری و باغداری در این ناحیه شده ، و در طول تاریخ دهکده ها و روستاهای چندی در آن پدید آمده است که از مهم ترین آنها باب و بزاعه را می توان نام برد.
پیشینة تاریخی
بطنان به هنگام گسترش اسلام در منطقه شام ، به دست حبیب بن مسلمه فهری که از جانب ابوعبیده یا عیاض بن غنم بدانجا گسیل شده بود، گشوده شد و از همان زمان بطنان حبیب نام گرفت . بطنان با باغ ها و تفرجگاه های سرسبز خود پیوسته مورد توجه گردشگران و حتی خلفا بود و عبدالملک بن مروان ، خلیفه اموی آنجا را به عنوان اقامتگاه زمستانی و نیز پایگاهی برای لشکرکشی برگزید. خلیفة بن خیاط به جنگ در بطنان طی سال های ۶۶، ۶۷ و ۶۹ق اشاره دارد. و از آن جا که دیگر منابع سخنی از وقوع جنگی در بطنان نگفته اند، این اشارات کوتاه را می توان مربوط به لشکرکشی های عبدالملک دانست .
اقامت عبدالملک در بطنان
عبدالملک پس از گرفتن بیعت ۶۵ق /۶۸۵م در بطنان اقامت کرد. همو در ۶۶ق برای سرکوب ناتل بن قیس جذامی که از جانب عبدالله بن زبیر به شام لشکر کشیده بود، از بطنان به اجنادین (ه م ) لشکر کشید و پس از پیروزی به بطنان بازگشت . اما در بازگشت چون از شورش عمرو بن سعید بن عاص در دمشق آگاه شد، به سرعت بطنان را برای رفتن به آنجا ترک کرد. که واقعه را در ۶۹ یا ۷۰ق می داند. در سالهای ۶۸ و ۶۹ق نیز عبدالملک زمستان را در بطنان سپری کرد. او همچنین در ۷۱ق /۶۹۰م زمانی که رهسپار جنگ با مصعب بن زبیر بود، با فرا رسیدن زمستان در بطنان اردو زد.
دوران افول بطنان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس