بطغ. [ ب َ طَ ] ( ع مص ) آلوده شدن بنجاست. لغتی است فی بدغ ، بطغ بالعذرة بطغاً. ( ناظم الاطباء ). آلوده شدن بعذره. ( تاج المصادر بیهقی ). بمعنی بدغ است. ( منتهی الارب ). و رجوع به بدغ شود. || مالیدن چیزی بر زمین. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || پای کشان بر زمین رفتن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).